۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

ظرفیت

ساعت هشت وچهل و پنج دقیقه شب بود و چشمها سرخ .
تو اتاق جلسه جلوی هر کس یکی دو تا فنجان چایی و قهوه نصفه بود. یکی داشت پوست پرتقال را با کارد توی بشقابش ریز ریز می کرد. دیگری زیر چشمی اس ام اس هایش را می خواند.  مدیر تحقیقات خطاب به مدیر عامل گفت : ببینید این همون پروژه ای که شما از من خواستین انجام بدم ... حالا نمی دونم چرا نظرتون عوض شده !
مدیر عامل گفت : این اصلآ اون چیزی که من می خواستم نیست. اصلآ تو جلسه قبلی توافق همه روی یه همچین چیزی نبود. تو صورت جلسه میشه دید...
مدیر تحقیقات سرش را انداخت پایین. نفس عمیقی کشید و گفت : راستش دیگه خسته شدم اینقدر همه ازم ایراد می گیرن.
مدیر عامل گفت : تو مشکلت اینه که خودتو مساویه نتیجه کارت می دونی. ببین!  کسی از تو ایراد  نمی گیره. ...
بعد مکثی کرد و ادامه داد : ببین کسی امروز اگه به من بگه این پیرهنم قشنگ نیست از من ایراد نگرفته. از چیزی ایراد گرفته که می تونم فردا عوضش کنم.

مدیر تحقیقات یک آب معدنی باز کرد و یک ضرب تا ته سر کشید. 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

وقتی بعضی چیزها را نمی توان در دانشگاه یاد گرفت

رفته بودم همایش.  یکی از معدود مقاله های ارائه شده قابل تحمل در مورد "روابط عمومی ویروسی" بود. بعد که بنده خدا ارائه اش را تمام کرد یکی از اساتید بزرگوار رشته روابط عمومی که معلوم بود تا حالا این اصطلاح به گوشش هم نخورده ایراد فرمودند که : " پسر جان چرا از عبارت ویروسی استفاده کردی؟ بار منفی داره! "
بنده خدا ارائه کننده یک نگاهی به حضار کرد و لبخند زد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

اختصار

همه اعضای جلسه به او خیره شده بودند. از جایش بلند شد و به آرامی رفت ایستاد میان میز یو شکل. لبخندی زد و رو کرد به مدیر کل و گفت :" من چقدر فرصت دارم ؟"
مدیر گفت :" هر چفدر بخوای !"
او گفت :" نه منظورم اینه که چفدر فرصت دارم شمرده و آرام صحبت کنم ؟"
مدیر گفت :" منظورت چیه ؟"
او گفت :" منظورم اینه که صبرتون چقدره تا حرفهامو قطع نکنین."
گفت :" قولی نمی دم "... و همه خندیدند.
 و او گفت :" راستش خیلی هم وقت نمی خوام. در حد یک جمله "
 مکثی کرد و ادامه داد :" من دارم ترکتون می کنم!"

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

بازی با آتش

قبل از جلسه
------------
مدیر :  دیروز از جوابت  توی جلسه خشکم زد. ازت انتتظار داشتم تیز تر باشی و بگیری منظورم از اون سوال چی بود
کارمند : ببخشید اصلآ نگرفتم که شما منتظر چه جوابی بودین . آخ چقدر بد شد ! ببینین من اصلآ اونقدر که فکر می کنین فکرم پیچیده نیست. گاهی نمی گیرم شما چه جوابی می خواین...
هر دو خندیدند.

بعد از جلسه
-----------
مدیر : ولی حالا که خودمونیم. عجب جوای دیپلماتیکی دادی دیروز. یادم می مونه همیشه
کارمند : ای بابا من که گفتم اونقدر که شما فکر می کنین ذهنم پیجیده نیست.
مکثی کرد و ادامه داد : ولی خوب عوضش شما هم دیگه یادتون می مونه قبل از جلسه ها ایمیل های منو بخونین...
هر دو خندیدند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

اندازه گیری مار

داشتم مقاله ای با عنوان "تبلیغات چه می فروشد؟" ( علیرضا صدر محمدی - دنیای افتصاد) را می خواندم که چند جمله جالب توجه ام را جلب کرد :

-"در دنياي تجارت اولين مرحله مربوط به كالا و خدمات بود. در مرحله دوم نام‌هاي تجاري به وجود آمد. در مرحله سوم مفاهيم جديد پا به عرصه نهاد." - جان گرانت

-"بازاريابي علم نيست. تصميم‌گيري عالمانه است."- آدام مورگان

-... و بالاخره يك ضرب‌المثل استراليايي مي‌گويد: " نمي‌توان مار در حال حركت را ‌اندازه گرفت." 

اختلاف

در مورد اینکه باید روابط عمومی های شرکت ها از بازاریابی شان مستقل باشد یا نه در دنیای کسب و کار دو گروه وجود دارند. گروه اول می گویند روابط عمومی یکی از قسمت های بخش بازاریابی است.... وگروه دیگر بتازگی این را می گویند. 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

رسیپی موفقیت در کار

مواد لازم برای موفقیت در کار :
- کمی بلد بودن کار
- مقادیرمتنابهی بزرگنمایی دست آوردها
- ... و البته شانس به میزان کافی ! 

تصویر گوگل از روابط عمومی فارسی

کلمه " روابط عمومی " را گوگل کردم  این تصاویر آمد. از حرفه ام بدم آمد. یعنی آینقدر تصویر ساده لوحانه ای دارد

کاریزما چیست؟

كاريزما صفتي فوق العاده در يك شخص است. اين صفت ممكن است واقعاً وجود داشته باشد يا اينكه ادعا شود و يا وجود آن صرفاً فرض شود.  «كاريزما» نقطه مقابل عقلاني شدن است چه در مفهوم و چه در معنا؛ كاريزما امري غير عقلاني است كه با كردار ضابطه‌مند بيگانه است.  بنابراين نيرويي است كه در طول تاريخ، خالق ارزش بوده است. بنابراين شخصيت كاريزمايي، شخصيتي است كه به خاطر صفات و سلوك خود مورد توجه و تكريم قرار مي‌گيرد.

منبع : پژوهشکده باقرالعلوم

استراتژی قیمت گذاری Pricing Strategy

یکی از چهار پی در بازاریابی (Pricing ) یا قیمت گذاری است. اما اگر خدای بازاریابی  هم باشیم اما قیمت گذاری روی خودمان را بلد نباشیم یه جورایی بهتره استراتژی غازچرانی مان را طراحی کنیم. 

کلمات قصار

امروز خیلی عالمانه ( !) و قدری هم بد جنسانه چند تا کوتیشن مربوط به روابط عمومی را برای همکارهام ایمیل کردم - خب که چی ؟!

درس اخلاقی

"هر حرفه ای هدف اخلاقی دارد . هدف اخلاقی پزشکی ، تندرستی ، حقوق ؛ عدالت و روابط عمومی ؛ هماهنگی است . یک هماهنگی اجتماعی. حرفه های روابط عمومی همزمان با کار درک متقابل و همزیستی مسالمت آمیز را نیز میان افراد و نهاد ها ترویج می دهند . آن ها به عنوان حلقه ی ارتباطی مهمی در فرآیند ارتباطات تلقی می شوند که روابط دور را نزدیک و ابهام ها را برطرف می کنند . این اشخاص در سازمان ها در هر مقام و ماهیتی ظاهر می شوند .     کار فرمایان ، مشتریان و موسسان این سازمان ها پیوسته در جریان اطلاعات قرار می دهند."
اخلاق در روابط عمومی
نویسندگان: فیلیپ سیب-کتی فیتز پاتریک

 

بازگشت اژدهای پیر

پنج سال پیش راهش انداختم ولی خوشبختانه فقط دو مطلب احمقانه نوشتم و بس.
امروز با دلیل احمقانه سالروز روابط عمومی دوباره شروع می کنم....که اگر شروع نکنم دنیای بیزینس از چه نعمتی محروم می شود !