۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

بازی با آتش

قبل از جلسه
------------
مدیر :  دیروز از جوابت  توی جلسه خشکم زد. ازت انتتظار داشتم تیز تر باشی و بگیری منظورم از اون سوال چی بود
کارمند : ببخشید اصلآ نگرفتم که شما منتظر چه جوابی بودین . آخ چقدر بد شد ! ببینین من اصلآ اونقدر که فکر می کنین فکرم پیچیده نیست. گاهی نمی گیرم شما چه جوابی می خواین...
هر دو خندیدند.

بعد از جلسه
-----------
مدیر : ولی حالا که خودمونیم. عجب جوای دیپلماتیکی دادی دیروز. یادم می مونه همیشه
کارمند : ای بابا من که گفتم اونقدر که شما فکر می کنین ذهنم پیجیده نیست.
مکثی کرد و ادامه داد : ولی خوب عوضش شما هم دیگه یادتون می مونه قبل از جلسه ها ایمیل های منو بخونین...
هر دو خندیدند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر